۱۳۹۶ آبان ۱۴, یکشنبه

خاتون




زمانی خونه ای بود باآدم هایی که دوستشون داشتم .
اما حالا رفتن دیگه نیستن. خونه ای بود بااتاق های تو در توی ؛ولی ساکت و دنج .
زمانی خونه ای بود با یه حیاط نقلی و یه درخت نارنج که روی هرشاخه اش تعدای گنجشک می نشست

زمانی خونه ای بود که خاتون خونه ؛به تراس کوچکش بهار خواب می گفت
اون زمانا یعنی سالها ی ابری تنها صدایی که ازپشت دیوارهای خونه شنیده میشد ؛
صدای شکستن بغض خاتون خونه بودکنار جا نماز ترمه همیشه پهن شده روبروی پنجره قدی

حالاروی شاخه های خشکیده درخت نارنج جای برگ های سبزش تارعنکبوت تنیده شده...
باغچه خالی از گل و خونه بدون خاتون مهربون .

هیچ نظری موجود نیست:

تفریح ساحلی

 موتور سواری امیر حسین و ایلیا جان . ساحل شهسوار .