۱۳۹۶ آذر ۲۷, دوشنبه
۱۳۹۶ آبان ۲۷, شنبه
زلزله کرمانشاه
غروب دلگیر پاییزی ...غروب مه آلود و غبار گرفنه
چشمای دنیا بسته است ...عدالت وجدان خواب ابدی فرو رفته
خورشید زیر ابرهای نا عدالتی پنهان شده
قهر طبیعت ...سیل ...زلزله ...جنگ ...جنگ ...
آواره گی ...بی سر پناهی ...نا امیدی تنهایی ...بغض های گره خورده
خانه های ویران.شده..سقف های فرو ریخته
دیوارهای ترک خورده ...قاب های شکسته روی دیوار
تولد های نا تمام
جنازه های زیر آوار مونده
تبعیض و تبعیض و تبعیض .
درعوض هم دلی های مردم مهربان با مردم بی پناه زلزله زده !!!
۱۳۹۶ آبان ۱۴, یکشنبه
خاتون
زمانی خونه ای بود باآدم هایی که دوستشون داشتم .
اما حالا رفتن دیگه نیستن. خونه ای بود بااتاق های تو در توی ؛ولی ساکت و دنج .
زمانی خونه ای بود با یه حیاط نقلی و یه درخت نارنج که روی هرشاخه اش تعدای گنجشک می نشست
زمانی خونه ای بود که خاتون خونه ؛به تراس کوچکش بهار خواب می گفت
اون زمانا یعنی سالها ی ابری تنها صدایی که ازپشت دیوارهای خونه شنیده میشد ؛
صدای شکستن بغض خاتون خونه بودکنار جا نماز ترمه همیشه پهن شده روبروی پنجره قدی
حالاروی شاخه های خشکیده درخت نارنج جای برگ های سبزش تارعنکبوت تنیده شده...
باغچه خالی از گل و خونه بدون خاتون مهربون .
۱۳۹۶ آبان ۹, سهشنبه
۱۳۹۶ آبان ۲, سهشنبه
اشتراک در:
پستها (Atom)
تفریح ساحلی
موتور سواری امیر حسین و ایلیا جان . ساحل شهسوار .
-
دستم را گرفته بود و می کشید و بااصرارمی گفت :فقط یک بار با من بیا تو این جلسات شرکت کن ؛بعد که بیرون بیایی احساس غریبی داری زندگی را طور ...
-
به روزهای پایانی اسفند ماه نزدیک شدیم.یک سال گذشت ...سالی که روزهای روزهای تلخ و شیرین داشته .روزهای تلخ وشیرینو ازسر گذروندیم .روزهای...