‏نمایش پست‌ها با برچسب به یاد جنگ. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب به یاد جنگ. نمایش همه پست‌ها

۱۳۹۰ تیر ۷, سه‌شنبه

يادجنگ بی رحم افتادم

چند دقیقه پیش برق رفت  ...ازلای چشمی درآپارتمان نور ملایمی دیده میشه ...متوجه میشم راه پله ها برق داره ..«««انگار بازم فیوز کنتورپریده »»» کولر که ازکارمیفته این کف دست خونه تبدیل میشه به یک جهنم واقعی  ...گرمای هونه  کلافه ام کرده ...کلافگی  باعث شده  نتونم ازجایی که نشسته ام بلند بشم ؛حداقل یکی دوتا شمع روشن کنم وخونه رو ازاین تاریکی مطلق نجات داده باشم ..
سکوت بیرون آپارتمان ونورملایمی که از پنجرۀ همسایه روبه رو ... روی دیوار سالن تابیده ؛ بهم القا می کنه که انگاراین سکوت سنگین شامل حال بقیه همسایه ها م شده ... نه صدای گوینده رادیو ...نه صدای فیلم درحال پخش ازتلویزیون!حالا نه که همیشه خونه پُرمیشد ازاین صداها !!!!!!
آرامش ؛ سکوت و تاریکی خونه ؛باعث شده ؛ محتویات ذهن ام رو شخم بزنم ؛چشامو می بندم یاد خاموشی ها ی زمان جنگ و حمله ضد هوایی ایران ...وحمله هواپیما های عراقی به آسمون تهران  میافتم ...یاد صبحی که موشک به خانه ای با فاصله دو خیابان از خونه ما را با خاک یکسان کرد ..یاد شیشه های ضربدری ؛چسب خورده و پرده های ضخیم و پنجره های پوشیده شده و تاریک به دلم چنگ میزنه ...خرابی و ویرانی خونه ها زیرآوارموندن زنان و کودکان دلم رو به درد میاره ...هنوز صدای ضدهوایی مثل آهنگ ناموزونی ؛ گوشه از حافظه ام رو اشغال کرده وهیچ وقت هم پاک شدنی نیست  ...!









تفریح ساحلی

 موتور سواری امیر حسین و ایلیا جان . ساحل شهسوار .