‏نمایش پست‌ها با برچسب چمدان بزرگ و مشکی را از طبقه دوم کمد دیواری به زحمت بیرون کشید و گذاشت روی تخت. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب چمدان بزرگ و مشکی را از طبقه دوم کمد دیواری به زحمت بیرون کشید و گذاشت روی تخت. نمایش همه پست‌ها

۱۳۹۲ دی ۳۰, دوشنبه

چمدان یادگاری

 
چمدان بزرگ و مشکی را از طبقه دوم کمد دیواری به زحمت  بیرون کشید و گذاشت روی تخت ... مچ دستش ازسنگینی چمدان درد گرفته بود. دست کشید وزیپ چمدان را باز کرد ...چمدان ِبزرگ بود.اونقدر بزرگ  که عطر وبوی  گذشته های دور لابلای وسایل داخلش پنهان شده بود......گاهی که تنها می شد و دلتنگی میامد سراغش  می رفت سر وقت چمدان و ...وسایل داخلش ....ولی این روزها کمی بیشتراز گذشته ..از خیلی سال پیش ؛اگر از چیزی خوشش می آمد  جفت  می خرید یکی برای استفاده و دیگری برای  یادگاری ....از مداد ودفترچه یادداشت وخودکارچند رنگ و خودنویس پارکر گرفته...تا دفترچه عقاید ومداد پاکن های دورنگ و مداد تراش برفی ....عروسک های کوچیک و یک شکل  ... کفش طلایی عروسکی ....کیف چرمی میخ کوبی شده ... روسری مارک .سنجاق سر ...گل سر .بین وسایل چمدان همه ی خاطرات کنار هم چیده  شده بود ...شاید بیشترین سهم از گذشته می رسید به یادگاری دوران دبستان و  لباس پیش آهنگی کلاس سوم که سراسر سال پوشیده بود...همان سالی که پدرش را از دست داده بود. همان سالی که کادوی روز پدر برای همیشه داخل چمدان جای گرفته بود ...کادوی تولد پدر و دستکش های چرمی و کلاه پشمی...عیدی های مادربزرگ...یا  نامه هایی که قبل از سال دوهزار میلادی ؛از توکیو براش پست شده بود ....همینطور چوب های غذا خوری و ساعت مچی صفحه سفید ِ برادرش   .حتا  انگشترعقیق و تسبیح و جانماز آقاجون ....کنار چادرنماز شب عروسی مادر.... شیشه های خالی عطر با یک دنیا خاطره ...خاطراتی  که هرتکه اش  یادگاری از گذشته های دور را به همراه خود داشت  ... پیر زن با  این خاطرات زندگی می کرد و نفس می کشید !! 

تفریح ساحلی

 موتور سواری امیر حسین و ایلیا جان . ساحل شهسوار .