روي صندلي جابه جا ميشه ..با تک سرفه اي صداش و صاف ميکنه و شروع ميکنه به حرف زدن ...جوري که انگار داره تو يک جسله مهم سخنراني مي کنه ...ادامه ميده ؛درعجبم ،از آدم تحصيل کرده و سردو گرم چشيده اي مثل آقا شیر بدون این که درباره موضوع پيش اومده خوب فک بکنه ،به خودش این اجازه داده که به طرف مقابل ش توهین کنه و تهمت بزنه ،وآبروی سی و چندساله ی دوستش رو به باد بده ...
نمایش پستها با برچسب حرفای درگوشی. نمایش همه پستها
نمایش پستها با برچسب حرفای درگوشی. نمایش همه پستها
اشتراک در:
پستها (Atom)
تفریح ساحلی
موتور سواری امیر حسین و ایلیا جان . ساحل شهسوار .
-
دستم را گرفته بود و می کشید و بااصرارمی گفت :فقط یک بار با من بیا تو این جلسات شرکت کن ؛بعد که بیرون بیایی احساس غریبی داری زندگی را طور ...
-
به روزهای پایانی اسفند ماه نزدیک شدیم.یک سال گذشت ...سالی که روزهای روزهای تلخ و شیرین داشته .روزهای تلخ وشیرینو ازسر گذروندیم .روزهای...