از دردی که تمام صورت وگردنم و گرفته بود.ازخواب بیدارشدم .آب دهانم رو به زور قورت دادم . گلوم درد می کرد دهنم بد مزه و تلخ شده و مزه خون می داد .به زحمت از تخت بیرون میام .ازجلوی اینه رد میشم .یه نگاهی به چهره ام می اندازم ؛ورم صورتم از دیروز بیشتر شده بود .دم دمای صبح خوابم برده بود .طوری که اصلن؛ نفهمیدم رامین کی از خونه بیرون رفته ؛دِراتاق رایان و باز میکنم .وسایلش رومرتب کرده بود .ویادداشت کوتاهی هم نوشته و گذاشته بود ؛روی میز تحریش که مامان نگران نباش .صبحانه خوردم .الانم سرویس اومده باید برم مدرسه .ظهر که برمیگردم خونه .دوست دارم حالت خوب شده باشه .
سرم داشت گیج میرفت؛ ازدیشب معده ام خالی مونده بود .رفتم سمت آشپزخونه از یخچال بطری شیر و برداشتم ونصف بطری روخالی کردم داخل ؛ظرف شیرجوش وگذاشتم روی اجاق گاز وفندک زدم گاز روشن شد .باید منتظرمی موندم تا شیر به جوش بیاد .تمام جُونم می لرزید .(خودمونیم خیلی جوُنِ پفُکی وزپرتی دارم .نه تحمل سرما رو می تونم داشته باشم .ونه به گرما عادت کردم .وبدتراین که ؛برای درد کشیدن هم کم تحمل شدم .ازکیف مخصوص؛پتو تک نفره درمیارم ومیندازم روی شونه هام .شاید بتونم از این لرزش چندش آور نجات پیدا کنم .اما بی فایده است .پتوی دومی رو میارم ومیکشم روی پاهام کمی گرم میشم .با صدای سررفتن شیر روی اجاق گازاز جا می پرم ومیرم داخل آشپزخونه -واااااای-باید چقدر بد شانس باشم .با این حالم گازم کثیف شد ه بود .باقی مانده ی شیرومی ریزم داخل لیوان ومیذارم روی میز آشپزخونه . میرم سراغ سینی اجاق گازوشروع می کنم به تمیزکردنش .
