‏نمایش پست‌ها با برچسب مادر. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب مادر. نمایش همه پست‌ها

۱۳۹۰ خرداد ۲۷, جمعه

مادر خوبم

زنگ ميزنم حالشو بپرسم ««مي فهمم حالش خوب نيست »» دوباره فشارخونش رفته بالا ...سردرد و سرگيجه ...حالت تهوع ...ميگه ازصبح نتونستم ازرختخواب بيام بيرون...هرکاري داري زمين بذار بيا بهم سربزن حالم خيلي بده ...حالا ساعت چنده 3 بعد ازظهر ...ميگم حتمن که رژيم ات رو رعايت نکردي ...تو فکر کن من داشتم با قاب عکس حرف مي زدم ...بين حرفاي من تلفن وقطع کرده بود...يک ساعت بعد مي شينم کنار تخت اش ...مي پرسم دارو هاتو به موقعه خوردي ؟ با علامت سر بهم جواب ميده آره ...همه نوزده قرص رو یکجا خوردم ...کمي بهتر شدم ...حالاخودم به سرگیجه افتادم ...««طفلک مادر »»

تفریح ساحلی

 موتور سواری امیر حسین و ایلیا جان . ساحل شهسوار .