صبح که از خواب بیدار شدیم؛ مامان بهم گفت : که حالش اصلاً خوب نیست .دیشب وخوب نخوابیده به دلشوره میافتم .چند وقتی میشه مامان تب میکنه ؛زود خسته میشه وضعف عمومی داره؛کمی هم وزن کم کرده برای همین چند روز پیش رفته بود؛ پیش دکتر جوانبخت تا براش یک سری آزمایش بنویسه . هنوز جواب آزمایش و نگرفته خداکنه چیزمهمی نباشه .!ازرادیوی روشن آشپزخونه صدای الله اکبر اذان ظهر پخش میشه ...خدایا این تنها صوتی ه هیچوقت از شنیدنش خسته نشده ام
نمایش پستها با برچسب ادامه ی به یاد اونهایی که بین مانیستن 2. نمایش همه پستها
نمایش پستها با برچسب ادامه ی به یاد اونهایی که بین مانیستن 2. نمایش همه پستها
اشتراک در:
پستها (Atom)
تفریح ساحلی
موتور سواری امیر حسین و ایلیا جان . ساحل شهسوار .
-
دستم را گرفته بود و می کشید و بااصرارمی گفت :فقط یک بار با من بیا تو این جلسات شرکت کن ؛بعد که بیرون بیایی احساس غریبی داری زندگی را طور ...
-
به روزهای پایانی اسفند ماه نزدیک شدیم.یک سال گذشت ...سالی که روزهای روزهای تلخ و شیرین داشته .روزهای تلخ وشیرینو ازسر گذروندیم .روزهای...