‏نمایش پست‌ها با برچسب خدایا هیچوقت از سرنوشت خودم گله ای نداشتم .. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب خدایا هیچوقت از سرنوشت خودم گله ای نداشتم .. نمایش همه پست‌ها

۱۳۹۳ مهر ۱۹, شنبه

ماهور

هیچوقت ازسرنوشتی که برام رقم زدی گله  نداشتم .همیشه شکر گفتم و راضی بودم  به رضای تو .خُب منم آدمم ؛آهن و سنگ که نیستم .منم قلب دارم . همیشه قلبم برای کسی تپیده که خونش توی رگهام جریان داشته .
 ایناروگفتم که بگم این چندماه گذشته حال ماهورخوب نبوده.گاهی می دیدم تو کنج تنهایی با خودش زمزمه میکنه ...طوریکه فکر میکردم کسی  روبروش نشسته و داره باهاش حرف میزنه ...گاهی هم توی اتاق در بسته به پرنده های خیالیش دونه پاشیده  ...دکتر گفته همه اینا ریشه تو مشکلات  گذشته داره ؛ازمرگ عزیزانش گرفته تا داغ پسرش ... این که می بینم ماهورمن ؛ مثل یک پرنده زخمی که بال و پرش شکسته ؛هرلحظه از شبانه روز داره تو کنج تنهایی خونه زجرمیکشه دلم خون میشه ؛غصه میخورم ...خدا جون خودت میدونی این زندگی حق ماهور نبود .زندگی پُر از درد و رنج وغصه ایکه از جوونی پشت سر گذاشته حالاهم که به دوران پیری رسیده باید با بیماری روحی  روانی دست و پنجه نرم کنه ... 
خدایا کمکم کن تنهام نذار (درد کشیدن ماهور برام غیر قابل تحمُل و عذاب آوره )خیلی نگرانم .
نگرانی از آینده ماهور و وخیم  شدن حالش .

تفریح ساحلی

 موتور سواری امیر حسین و ایلیا جان . ساحل شهسوار .