۱۳۸۹ آذر ۱۳, شنبه

چسب دوقلو...

 

از وقتی ایستگاه ِ متروی پارک دانشجو باز شده بیشتر دوست دارم از مترو استفاده کنم . (با این که تا خانه دوسه ایستگاه بیشترفاصله ای نیست ) ...از مترو ی چهار راه ولی عصر خارج شدم ...مثل این چند سال و به رسم عادت شنبه ها ...پای صندوق صدقات سرچهار ایستادم تا پول صدقات هفته قبل رو پرداخت کنم و ازش رسید بگیرم .اما هرچه زور زدم صندوق کمیته امداد اسکناس و قبول نمی کرد ...پیش خودم گفتم شاید چون اسکناس ها سبزو نو نیستن پولها رو قبول نمی کنه ..این بار ازکیفم مقداری سکه های صد تومنی درآوردم وبا اصرار و خواهش و تمنا از جناب مستطاب صندوق کمیته ی امداد خواهش و تمنا کردم ،لطفن این پول های سیاه را از من ِسرا پا تقصر قبول کنید ...یهوویی دیدم صندوق بیچاره شروع کرد به زار زدن و گریه کردن ...و بعد با صدای بغض آلود و گرفته ای گفت : دیشب دوتا آدم ِ به ظاهر محترم اما درواقع روانی و خُل و چل ... به دور،دهانه ما چند تا صندوق کمیته امداد چسبِ دو قلو ریختن و خنده کنان دور شدند ...به همین دلیل اسکناس های کاغذی به روی گلوگاهی چسبه و پایین نمی ره ....سکه ها هم همینطور ...راستش درکمال شرمنده گی قبول پول معذورم !!
با شنیدن درد دلهای صندوق شرمنده شدم ودلم گرفت و سرم و انداختم پایین ودستی به سرصندوق کشیدم و گفتم :
اااااهم .....که این طور !!!

هیچ نظری موجود نیست:

تفریح ساحلی

 موتور سواری امیر حسین و ایلیا جان . ساحل شهسوار .