۱۳۹۰ تیر ۶, دوشنبه

درعجبم



روي صندلي جابه جا ميشه ..با تک سرفه اي صداش و صاف ميکنه و شروع ميکنه به حرف زدن ...جوري که انگار داره تو يک جسله مهم سخنراني مي کنه ...ادامه ميده ؛درعجبم ،از آدم تحصيل کرده و سردو گرم چشيده اي مثل آقا شیر  بدون این که درباره موضوع پيش اومده خوب فک بکنه ،به خودش این اجازه داده  که به طرف مقابل ش توهین کنه و تهمت بزنه ،وآبروی سی و چندساله ی دوستش رو به باد بده ...
حالا بعد ازگذشت چند ماه و روشن شدن قضيه ،به اسرار دوست و آشنا تصمیم گرفته با دوکلمه معذرت می خوام ...من اشتباه کردم قال قضیه رو بکنه ...آیا به نظر توکه خودت آدم دنيا ديده اي هستي «««مي خواستم بگم بخدا نه فقط تا همين سرخيابون رفتم و برگشتم ولي سکوت کردم تا حرفش تموم بشه »»آيا واقعن این کار درسته ؟...


من ازفرصت استفاده مي کنم فوري ميگم ,نوچ ؛نوچ
فکر میکنی با دو جمله اعتبار ازدست رفته اش برمي گرده ؟
من : -نه !
اون : خُب مشخص ه که نه ‍!... خیلی از لکه ها به همین راحتي پاک نمیشن !...
این عذرخواهی مثل این که بخواهی آب رفته به جوی رو برگردونی سرجای اولش ....

وقتي سکوت منو مي بينه دوباره ادامه ميده ...خب ؛معلومه که نمیشه ؛محاله که بشه....!
من : والا چي بگم !!!!



هیچ نظری موجود نیست:

تفریح ساحلی

 موتور سواری امیر حسین و ایلیا جان . ساحل شهسوار .