۱۳۹۶ مهر ۱۵, شنبه

درخت سیب



 
حیاط خانه قدیمی کوچیک بود.شاید به اندازه دوتا قالی دوازده متری.حیاط قدیمی حوض وباغچه داشت.
 آب حوض همیشه تمیز وموج داردیده میشد.داخل آب حوض فیروزه ای چندتاماهی  قرمزدرحال بازیگوشی بودن.
کف حیاط آجرفرش بود.
تابستونا وقتی خانوم خانوما کف حیاط وآب وجارومیزدبوی خاک خیس توی هوا پخش شده وهمراهمی شدبا مخلولطی ازعطربرگ های شمعدونی و یاس امین الدوله.
آقاجون توی باغچه کنار حوض درخت سیب و آلبالو کاشته بود .
یادمه اون سالها اول تابستونا منو مریم خواهرم کنار باغچه زیر سایه درخت سیب ؛قالیچه کوچکی پهن میکردیم اسباب بازی های خودمونوکنارهم می چیدیم خاله بازی میکردیم تا هروقت که مادرم با مهربونی از بالکن طبقه دوم ما دوتا راصدا میزد ؛که زود دستاتونو بشورین و بیاین بالا ؛ناهارحاضره
.هرسال نزدیک عیدکه میشدباغچه بادوتا گونی کود ودوتا جعبه گل بنفشه جون تازه ای می گرفت.
کاش زمان به عقب برمیگشت .من همون دختربچه کوچولوی ریزه میزه می شدم با دو گیس بافته شده .
باخواهرم می نشستیم  دور سفره ای که پدرم بود. مادرم بود .و برادرم هم !
 چقد دلتنگ ام برای عزیزانی که ازدست دادم !!


هیچ نظری موجود نیست:

تفریح ساحلی

 موتور سواری امیر حسین و ایلیا جان . ساحل شهسوار .