۱۴۰۱ بهمن ۱۳, پنجشنبه

خواب



 


 

با درد قفسه سینه از خواب بیدار شدم . ساعت روی دیوار 1 و نیم نیمه شب نشون میداد .  تپش شدید  قلب داشتم . بدنم
از شدت ضربان قلبم می لرزید  دست چپم به شدت درد میکرد .صدای تپش قلبم را  توی هر دو  گوشم می‌شنیدم  گروپ گروپ ...شاید بیشتر از نیم ساعت به همین منوال گذشت هر لحظه منتظر سکته بودم .شاید هم سکته خفیف داشتم با وجودعرق سرد و خیس بودن  لباسم  بدنم می لرزید ...کمی ترس داشتم از تنهایی از مرگ‌ دهنم تلخ بود حس نداشتم  مهربونم و از خواب بیدار کنم‌ .ولی خدا خدا میکردم  خودش بیدار بشه  نکنه تو تنهایی بمیرم  مهربون  هنوز خواب بود صدای نفساش  آرومم میکرد نشستم ‌روی مبل  برای لحظه ای پلکام روی هم افتاد ...برای چند ثانیه دیدم وسط هال  کنارمهربون ایستادم منو مهربون‌  در آپارتمان  باز کردیم آماده شدیم برای  بیرون  از خونه ولی من خودم هنوز وسط هال ایستاده بودم با تعجب به مهربون و خودم  نگاه میکردم  تعجب از اینکه چرا من همزاد دارم .

هیچ نظری موجود نیست:

تفریح ساحلی

 موتور سواری امیر حسین و ایلیا جان . ساحل شهسوار .