۱۳۹۶ مهر ۲, یکشنبه

رویای باغ




دلم یه رویای شیرین میخواد .
رویایی که وقتی چشمامو می بندم فوری خوابم ببره توی خوابم خودمو رها کنم
وسط ئ باغ سرسبز پرُدرخت ...توی باغ رودخونه ای جاری باشه
خودمو لابلای درختان سپیدارمیبینم نسیم ملایمی در حال وزشه
نسیم ازلابلای شاخه ها عبور میکنه.صدای به هم پیچیدن شاخه ها
 لرزش برگها ازوزش نسیم ؛صدا ی هوهوی شاخه ها را دوست دارم
کمی دورتراز درختان ؛باغچه ای کوچک درست شده با بوته های گلرز
 عطر گلهای محمدی فضای باغ و پر کرده .
گوشه دیگه ای ازاین بهشت زیر سایه درخت نارون باغبون مهربون تخت چوبی گذاشته 
 روی تخت قالیچه دست بافت پهن شده .سماورذغالی روشن
کنارش سینی استیل  توی سینی چنداستکان و قوری و قندان گذاشته .
 از این سماورو قوری استکانی چای بریزم
لب تخت می نشینم از سینی استکان کوچکی برمیدارم چای یکرنگ میریزم .
چای با عطر بهارنارنج.!




 

۱۳۹۶ شهریور ۳۱, جمعه

باغ رویا



                                                                   

 
دلم یه رویای شیرین میخواد .
رویای قبل از خواب تاچشامو ببندم و خودمو رها کنم وسط ئ باغ سرسبز پردرخت 
...با صدای اب رودخونه ای که وسط باغ جاری شده  .خودمو لابلای درختان سپیدارمی بینم باد ملایمی در حال وزیدنه باداز لای شاخه ها عبور میکنه ...من این صدا را خیلی  دوست دارم .صدای به هم پیچیدن شاخه ها ...کمی دورتر؛ باغچه ای کوچک درست شده با بوته های گلرز که عطر گلهای رزمحمدی فضای باغ و پر میکنه .گوشه دیگه ای ازاین بهشت زیر سایه درخت نارون باغبون مهربون تخت چوبی گذاشته  روی تخت قالیچه  دست بافت پهن  کرده با سماورذغالی روشن کنارش  سینی توی سینی چند تا استکان و قوری و قندان گذاشته .دلم یه استکان چای داغ میخواد. می شینم روی تخت از سینی تمیز قلمکاری شده فنجون کوچکی برمی دارم و برای خودم چای یک رنگ میریزم ...چای با عطر بهارنارنج.



                                                    


۱۳۹۶ شهریور ۱۱, شنبه

رفت





  کامپیوتر .گوشی موبایل .ماهواره نداشت .ولی  کتابخانه چرا ! ... روزی که رفت تنها چیزی که با خود برد؛کوله باری از اندوه و دل نگرانی های بی مورد بود .

 

بخند





بخند عزیز دلم .بخند و شاد باش .
.
 

آدمی ست دیگر؛ به همین لبخند های زیبا دلخوش است .
 
 
 
 
 

 

تفریح ساحلی

 موتور سواری امیر حسین و ایلیا جان . ساحل شهسوار .