۱۳۹۶ مهر ۲, یکشنبه

رویای باغ




دلم یه رویای شیرین میخواد .
رویایی که وقتی چشمامو می بندم فوری خوابم ببره توی خوابم خودمو رها کنم
وسط ئ باغ سرسبز پرُدرخت ...توی باغ رودخونه ای جاری باشه
خودمو لابلای درختان سپیدارمیبینم نسیم ملایمی در حال وزشه
نسیم ازلابلای شاخه ها عبور میکنه.صدای به هم پیچیدن شاخه ها
 لرزش برگها ازوزش نسیم ؛صدا ی هوهوی شاخه ها را دوست دارم
کمی دورتراز درختان ؛باغچه ای کوچک درست شده با بوته های گلرز
 عطر گلهای محمدی فضای باغ و پر کرده .
گوشه دیگه ای ازاین بهشت زیر سایه درخت نارون باغبون مهربون تخت چوبی گذاشته 
 روی تخت قالیچه دست بافت پهن شده .سماورذغالی روشن
کنارش سینی استیل  توی سینی چنداستکان و قوری و قندان گذاشته .
 از این سماورو قوری استکانی چای بریزم
لب تخت می نشینم از سینی استکان کوچکی برمیدارم چای یکرنگ میریزم .
چای با عطر بهارنارنج.!




 

هیچ نظری موجود نیست:

تفریح ساحلی

 موتور سواری امیر حسین و ایلیا جان . ساحل شهسوار .