۱۳۸۹ آذر ۳, چهارشنبه

زنم زنای قدیم

 
زنم زنای قدیم ...خدا پدر این تکنولوژی جدید و مدرن و بیامرزه که به کمک شما زنهای خانه دار اومده...چهل سال پیش ...مادرم برای پخت یه غذای ساده از صبح زود می رفت تو آشپزخانه وصلات ظهر خسته و عرق ریزان میامد بیرون ...پدر خدا بیامرزم عادت داشت ؛سر ساعت معینی باید سفره پهن باشه .مادرهم از این خواسته ی پدر سرپیچی نمی کرد و هم به هر زحمتی که بود همین که اذان ظهرمی شد ،بساط سفره ی خونه ی ما پهن می شد ....مادری که صبح زود خرید می رفت و وقتی از خرید برمی گشت اتاقها رو جارو میکرد ؛ حیاط و آب و جارو می زد ؛رخت می شست ؛بچه داری می کرد؛ غذا می پخت و دست آخرهم خسته و هلاک از کارهای خانه داری و بچه داری و آشپزی ؛تازه فرصتی پیدا می کرد ومی نشست سر سفره ی غذا ...
همیشه این مادر بود که از سراحترام برای پدر غذا می کشید و بعد برای منو و خواهر و برادرم ....این جا بودکه پدر سخت گیر و بداخلاق ام به جای خسته نباشید و قدردانی ازمادر ؛ هزارویک ایراد هم از غذا می گرفت ..مادر هم بدون هیچ گله ای فقط بغض می کرد ...طفلک مادرم ...با هر لقمه از غذا بغضی بود که فرو می داد.....اما زنآی امروزی چی ؟ ....توو هم که ماشالا....هزار ماشالاه روی میز آشپزخانه ات شده... عینهو فروشگاه لوازم برقی ... فقط یاد گرفتی پول بی زبون منو بدی به این لوازم آشپزخونه بدون استفاده وبیاری بچینی تو آشپزخونه و پا تو بندازی رو پات و بشینی تماشا کنی ....که چی بشه ؟....
فقط به عنوان دکور ازشون استفاده می کنی ؟ رو میز آشپزخانه ات جا نیست یه بشقاب اضافه بذاری از مایکروفر و آرام پز ؛ بخار پز ؛ پلوپز ؛ سرخ کن ؛مخلوط کن و ماشین ظرفشویی گرفته تا کنسرو بازکن برقی ...و الاآخر...داخل یخچال فریزر ت هم خدارو شکر از نان سنگگ گرفته تا سبزی سرخ کرده و مرغ و گوشت و ماهی ...اما نمی دونم چرا هرشب باید نیمرو ؛ تخم مرغ سیب زمینی آب پز ویا سوسیس و کالباس ویا ؛ سالاد سبزیجات به خوردم بدی ؟زن که تا اون موقع ساکت یه گوشه از اتاق روی کاناپه ی چرمی نشسته بود واز حرفای مرد آرزوهاش به ستوه اومده وبه سر مرد خانه اش؛ سایه سرش؛ بلند فریاد کشید ....
بس ِ دیگه ....خفه ام کردی .چقد نق می زنی؟؟؟ حالا مگه بد کردم به فکر سلامتی هر دومون ام ؟ یه نگاه تو آینه به خودت انداختی نمی بینی لباس به تن ت چسبیده ؟ توی این هفت ؛هشت ماهه شیش ؛ هفت کیلو اضافه وزن پیدا کردی... همینی که هست باید تحمل کنی تازه این قدهم زنهای قدیم و به رخ من نکش ...من که نمی تونم مثل مادرت زندگی کنم ....همین طور برای اون بنده خدا سخته مثل من زندگی کنه تو گرما و سرما از صبح هوا روش نشده ازخونه برنه بیرون و هشت تا دوازده ساعت تو شرکت کار کنه بعد خسته وهلاک از سر راه کلی خرید کنه بیاد برسه خونه تازه شیفت دوم کاردرمنزل شروع میشه .....مرد بود مردای قدیم !!!

 

هیچ نظری موجود نیست:

تفریح ساحلی

 موتور سواری امیر حسین و ایلیا جان . ساحل شهسوار .