۱۳۹۶ مهر ۴, سه‌شنبه

حکایت



     
جواني با دوچرخه اش با پيرزني برخورد کرد
و به جاي اينکه ازاوعذرخواهي کند وکمکش کند تا از جايش بلندشود، شروع به خنديدن و مسخره کردن او نمود؛
 سپس به راهش ادامه داد. پيرزن صدايش زد وگفت: چيزي ازتوافتاده است.
جوان به سرعت برگشت وشروع به جستجونمود؛ پيرزن به او گفت: زياد نگرد.چیزی که گم کرده ای
 مروت و مردانگي ات به زمين افتاد و هرگز آن را نخواهي يافت..

"زندگي اگر خالي ازادب و احساس و احترام واخلاق باشد،هيچ ارزشي ندارد"
زندگي حکايت قديمي کوهستان است!
صدا مي کني و مي شنوي؛
 پس به نيکي صدا کن، تا به نيکي به تو پاسخ دهند!

هیچ نظری موجود نیست:

تفریح ساحلی

 موتور سواری امیر حسین و ایلیا جان . ساحل شهسوار .