۱۳۹۹ فروردین ۱۳, چهارشنبه

سیزده بدری که در قرطینه گذشت.



دوازده روز از فروردین گذشت روزهای نوروزباهمه تلخی وتنهایی توقرنطینه ورق خورد ورسید به روزسیزده ـ یعنی سبزده بدری که تا به حال یاد ندارم اینطور غریبانه باشه شهرمن تهران توسکوت دلهره آوری فرورفته .حال و هوای شهربه امید پایان کرونابه انتظارباران نشسته .
 پنجره روبه خیابون بازمیکنم نه صدای اگزوزموتوری نه صدای ویراژماشین سواری خیابون تو سکوت مرگبار فرورفته-خدایا تا کی باید این وضع تحمل کنیم .افسرده شدم الان یاید با بچه ها شمال بودیم
.مرگ ناشی ازکروناساعت به ساعت بیشترشده آمارفوتیهای کشور به گفته رسانه های اونورآبی از مرز6000 هزارنفرگذشته -ولی  صداوسیما همچنان درحال پنهان کاری است. وزارت بهداشت تعداد2898 نفر-آمار فوتی را اعلام کرده .
خدایا ما قدردان زمین نبودیم هرکجا رفتیم اونجا رو پراز زباله کردیم حالا تا اطلاع ثانوی از پا گذاشتن به پارک ها و جنگل ها محروم شدیم نقض این اعلام با جریمه 500 هزار تومانی روبرو میشود ...ازجهتی خوشحالم برای زمین وطبیعت ازدست ماآدمها نفس میکشد گلها و شکوفه های درختان درهوای کاملن پاک وآفتابی به خورشید لبخند میزنند.












۱۳۹۸ اسفند ۲۹, پنجشنبه

پایان 98

 به پایان سال 98 رسیدیم.. سالی که گذشت سالی پر ازحوادث تلخ و درد ـآور بود شروع سال  با سیل و زلزله بی خانمان شدن هموطنم آخرشم باکرونا ...حالاهم کرونا وحشت انداخته بین مردم انگار دنیا رو به پایانه ...نمی دونم  قراره چی  پیش بیاد ...تهران شده شهر ارواح ...مغازه ها یکی درمیان بستن  توی داروخونه ها دارو ی بیماران کرونا یی نیست ...ماسک وژل  ضد عفونی و الکل  نیست ...امید نیست همدلی نیست صداقت و راستگویی  نیست ...
 دستام  بسته است ...دل و دماغ هیچ کاری برام نمونده .توی خونه  قرنطینه هستیم  ...
درها و پنجره های خانه را بستم ...قدم زدن و بیرون رفتن ازخونه ممنوع شده
  نشستم روی صندلی قدیمی به فرداهای نرسیده فکر میکنم توی دلم هزار هزار اتفاق شکل گرفته ازاینکه بعد از این روزای سخت چی پیش میاد و چطور میشه کلافه شدم ..از خدا میخوام  من و خانواده ام را تنها نگذاره جز خدا کسی را نداریم ...کرونا دنیا رادچار شوک بزرگی کرده .هیچ وقت حتی به عقلم نمی رسید دولتمردان ازریشه کن شدن این بیماری عاچز  و درمانده باشن ..
.کمتر کسی به توصیه های  در خانه ماندن وزارت بهداشت اهمیت  دادند...
 بعضی همچنان بی خیال کرونا شدن  بارسفر بستن ... 
بعضیها اسیر بیماری کرونا شدن توی بیمارستان بستری هستن یعضیها هم  تسلیم بیماری کرونا و پایان زندگی .
بوی عید و شوق بهار لابلای بیماری آخرالزمان گم شده ...امسال نه غیدی هست و نه دید و بازدیدی ...نه اسکناس تا نخورده لای قرآن نه سبزه و ماهی قرمز سفره هفتسین ...
الاهی  اذان صیح شده  آروز میکنم سال جدید سالی باشه بدون کرونا
. دعا میکنم درسال جدید خانواده ام در سلامت کامل شاد و خوشیخت زندگی کنن..برای .برآورده شدن آرزوهاشون دعا میکنم ..
.یا مقلب القلوب تنهام نزار بی تو هیچ ام 

۱۳۹۸ اسفند ۲۵, یکشنبه

کرونا

 فکرشم نمی کردم روزی یه مهمون ناخوانده ای به اسم کرونااز کشور چشم بادامی ها بیاد به قم برسه از قم به تهران سرایت کنه ...کرونا همه ازش با ترس و وحشت یاد کنند...وزارت بهداشت ودرمان به مردم میگوید اگر میخواهید مریض نشویددر خانه بمانید مردم خود خواسته در قرنطینه های خانگی بسر می برند  ...تو مدت زمان کوتاهی به کشور های دیگه سرایت کرده  مردم تو قرنطینه های خانگی ناامید و درمانده هستند مدارس و دانشگاههاازهفته اول اسفند بسته شده اقتصاد کشور به کما رفته ...بیشتر از 14 هزار نفر مبتلا به این بیماری شدن ..  کشته های کرونا از 2000 هزار نفر گذشته ...بیمارستان ها پر شده از بیمار دکتر ها و پرستار ها درتماس با بیمار کرونایی بیمار شده و فوت شدند ... اروپا و امریکا تعدای زیادی کشته داده ایتالیا بیشتر از 2000کشته داد..

۱۳۹۸ بهمن ۲۱, دوشنبه

قهوه تلخ

امروزم گذشت ...احساس میکنم پوچ و به درد نخور هستم..روزها کار خاصی برای انجام دادن ندارم ...مثل هر روز صبح دیر از خواب بیدار میشوم ...حوصله دل کندن از رختخواب را ندارم ..رقبتی به بیرون رفتن از خونه ...حتی یرای خرید مایحتاج روزانه نمی بینم خیلی میترسم ...ترس از تنهایی و بیماری ...
خدایا کمکم کن تا آخرین نفس رو پاهای خودم بایستم ...بیمار و زمین گیر نباشم ...
خدایا به تو پناه میبرم در روزهای سختی و تانوانی ...
خدای مهربونم تا آخرین لحظه دستمو بگیر و یاورم باش ...
امروزم گذشت وشب به آخر رسید درست مثل نوشیدن یک فنجان قهوه تلخ ..!


دکتر دینایی

دکتر دینایی _

لحظه از آینده  میاد و به گذشته افزوده میشه 


حالا ما در جهانیم یا با جهانیم ؟؟؟؟

۱۳۹۸ شهریور ۲۴, یکشنبه

از متن های ارسالی

وبا و عبا. شنیدم که رندی به عهد قدیم. بیامد به نزدیک شخصی حکیم. بگفتا تو مردی جهاندیده ای. در اقصای عالم تو گردیده ای. بفرما که در بین نوع بشر. چه دردی بود بدتر و پر خطر. شنیدم که آن شخص نیکو نهاد. جواب سوالش بدین گونه داد. بگفتا که در بین نوع بشر. دو بیماریند پر ز شر و خطر. وبا هست اول بلایی قدر. فتد همچو آتش به نسل بشر. و بعد از وبا درد دیگر عباست. که خود عامل درد و رنج و بلاست. چو شیطان به زیر عبا پا نهاد. عبا گشت کانون جهل و فساد. عبا را کنون پرچم جهل دان. فساد و جهالت بزیرش نهان. چو حاکم شود بر دیاری عبا. در آن نشنوی غیر صوت عزا. وبا و عبا مثل یکدیگرند. که در آفرینش ز یک گوهرند. وبای جهالت ز زیر عباست. که خود منشا درد و رنج و بلاست. امان از عبا و امان از وبا. که شد ملت ما بدان مبتلا...

۱۳۹۷ آبان ۲۲, سه‌شنبه

عزیز دلم


  سالها ست منتظرم ...منتظرم شاید روزی برگردی  . هنوزلحظه ای صورت مهربونت ازنظرم دور نمیشه

یکی ازروزای سرد زمستون نزدیک غروب که خونه رنگ و بوی آفتاب نداشت برای رفتن از خونه آماده شدی  وقتی داشتی ازدر حیاط بیرون میرفتی هنوز قدم به کوچه نگذاشته یک لحظه برگشتیِ به پنجره بسته برای آخرین بار نگاه کردی 
انگار می دونستی که سفر بی بازگشت داری َ..
ازپشت شیشه با چشمای اشک الود تا انتهای کوچه بدرقه ات کردم .




تفریح ساحلی

 موتور سواری امیر حسین و ایلیا جان . ساحل شهسوار .